جدول جو
جدول جو

معنی تداخل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تداخل کردن
پژولیدن
تصویری از تداخل کردن
تصویر تداخل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داخل کردن
تصویر داخل کردن
سپوختن خلانیدن نشاختن اندر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطاول کردن
تصویر تطاول کردن
ظلم و جور و معامله کردن با درشتی و گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاخر کردن
تصویر تفاخر کردن
برهم نازیدنبیکدیگر فخر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناول کردن
تصویر تناول کردن
خوردن و نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداخله کردن
تصویر مداخله کردن
میانجیگری کردن پا در میانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
Trade
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مداخله کردن
تصویر مداخله کردن
Interfere, Intervene, Meddle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
interferir, intervir, intrometer-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ingerować, interweniować, wtrącać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
interferir, intervenir, entrometerse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
interférer, intervenir, se mêler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
interferire, intervenire, intromettersi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
हस्तक्षेप करना , हस्तक्षेप करना
دیکشنری فارسی به هندی
হস্তক্ষেপ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
mengganggu, campur tangan, mencampuri
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
방해하다 , 개입하다 , 간섭하다
دیکشنری فارسی به کره ای